ظهور هويت من در جوان
جوان در دوره نوجوانى با بحران فوق العاده اى روبه رو مى شود, كه از سه محور, او را محاصره كرده است : بحران بيولوژيكى , بحران روحى كروانى , بحران اجتماعى .
در بحران بيولوژيكى , بدن جوان تغييرات قابل ملاحظه اى پيدامى كند كه با تحريكات جنسى , توام است .
در وهله اول , جوان بايد خود را با اين تحولها و تغييرهاى جديد جسمى و جنسى سازگارى دهد.
در بـحـران اجـتـمـاعى , جوان در ارتباط با محيط اجتماعى اش , به صورت شركت در فعاليتهاى جـمـعـى و اظـهـار تـعلق به گروه و عضويت در آن به نحوى , نيازهاى اجتماعى خود را برطرف مى سازد.
مساله مهم بحران روحى ك روانى , يافتن هويت خود است .
او تـا بـه حـال تـصـويـر درست و روشنى از خود نداشته , ولى كم كم خود را به صورت يك وجود نوظهور, كشف مى كند.
او بايد هويت دوره هاى قبلى زندگانى اش را با وضعيت كنونى و جديدش , پيوند دهد.
در اين جاست كه هويت فردى اش شكل مى گيرد.
حـالـتـهـايى را در خود احساس مى كند, به خصوص گاهى كه تنها مى شود به خود مى انديشد و سـوالهايى نظير اين كه : من كيستم ؟ جهان پيرامون من چيست ؟ رابطه من با جهان , چگونه است ؟ مـن كـجـاى عـالـم هـسـتـم ؟ هـدف من چيست ؟ من چگونه بايد باشم ؟ همه اين پرسشها بر اثر بروزشخصيت و آگاهى به خود براى جوان پيش مى آيد و او را دچار يك نوع نگرانى و سرگردانى مى نمايد.
جـوان , در جـسـتـجـوى شخصيت خود, به اين نتيجه مى رسد كه بايد تشخيص دهد, براى او چه چـيـزهايى مهم و چه كارهايى ارزشمند است ؟همچنين او در پى به دست آوردن معيارهايى است كـه بـتـوانـد بـراسـاس آن مـعـيـارها, رفتار خود و ديگران را مورد قضاوت و ارزشيابى صحيحى قراردهد ((16)).
ايـن جـسـتـجـوى ذهـنى , اگر مسير طبيعى اش را طى كند و بر اساس بينشى صحيح , پاسخى مـنـطقى دريافت دارد, شخصيت فردى و اجتماعى اودرست شكل مى گيرد و احساس اعتماد به نفس در وى قوت مى يابد.
در ايـن مـرحـلـه است كه نقش سازنده و حياتى دين در توجه دادن وى به سوى مبدا كمال و در پـرورش روح و روان و سـازمـانـدهى شخصيت جوان آشكار مى گردد, زيرا به پرسشهاى عميق و ظاهرا ساده كه از ضمير ناخودآگاه جوان سرچشمه يافته و بعضا در ذهنش طرح مى گردد, پاسخ داده مـى شـود و بـه قلبش ثبات و آرامش بيشترى مى بخشد و او را از سرگردانى روحى و روانى نجات مى دهد.
در ايـن صـورت اسـت كـه شـخـصـيـت جـوان شـكل گرفته و جهت مى يابد و با الگوگيرى از شخصيتهاى بزرگ پيشوايان دينى , اراده اش قوى مى گردد,بطورى كه با همتى بلند, بزرگترين نيروى دوران زندگى خويش را در راه سازندگى خود و ديگران به كار مى اندازد